loading...
ღ ღ ஜღ ღ••ღ مترسک مزرعه ی عشق، عقل است ღ ღ ஜღ ღ••ღ
سپیده بازدید : 130 نظرات (0)

راه می روم،بدون اینکه به جلوی پایم نگاه کنم ...

حرف می زنم، بدون اینکه مخاطبی داشته باشم ...

گریه می کنم،بدون اینکه دلیلی داشته باشم ...

پرواز می کنم، بدون اینکه همسفری داشته باشم ...

آیا کسی می داند از اینجا تا سرزمین عشق چند فرسنگ راه است؟؟؟

یا پرنده ی عشق در کدام سرزمین یافت می شود؟؟؟

برچسب ها سرزمین عشق ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
به نام آنکه ناقوس قلبم را با عشق وجودش به صدا در آورد دستهایم را پر از باران میکنم ودر ابتدای جاده می ایستم که تو از آن خواهی گذشت نفسم بغض کرده است ودر یک سکوت غریب قلبم در کوله بار تو می تپد بوی پرواز می آید به دستهایم رنگ غربت می زنم و کسی درد و غم می گرید باران می بارد و در غبار سرد جاده ی تو گم می شوم ومن دستهایم را پر از باران میکنم وآنها را به امید دیداری سبز به بطن جاده می پاشم000
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 9
  • کل نظرات : 777
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 10
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 17
  • بازدید امروز : 5
  • باردید دیروز : 12
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 17
  • بازدید ماه : 32
  • بازدید سال : 67
  • بازدید کلی : 32,546